آذربایجان، بعنوان بلاکشی دائمی، در منتطقه
ای از آسیای میانه قرار دارد که محل تلاقی فرهنگها- تاریخها- قدرتهای سیاسی
و نظامی – تجاری و اصولا هر جلوه ای از زندگی توام با دغدغه و هیاهوست.
تاریخ این منطقه، علیرغم تحریف واضحی که در خصوص آن میرود چنان سرشار از
وقایع و حوادث است که رد پای آن در هر گوشه از منطقه و حتی جهانی، مورد
ملاحظه تاریخ نگاران است
21 آذر یعنوان فرازی از تاریخ این منطقه 58
سال را سپری نموده است بدون اینکه یادی از آن گردد و اگر بر حسب نیاز ذکر
آن لاجرم بوده است ، چنان معیوب و مفلوک نمایانده شده است که صد رحمت به آن
شیر بی یال و دم !
معهذا برای دیدن منظر واقعی 21 آذر ، باید که حداقل به سالهای 1093 ش .
برگردیم و پایان حکومت صفویان را مد نظر داشته باشیم. چرا که با پایان
یافتن این حکومت آرامش نسبی آذربایجان نیز با تهدیدهای امپراطوری روسیه در
شمال و امپراطوری عثمانی در غرب به پایان میرسد. بدیهی است علیرغم جنگ میان
ایران و روس و یا ایران و عثمانی، منطقه آذربایجان و نهایتا خود
آذربایجانی در تیررس توپ وتفنگ و در دسترس قوای مهاجم بود. از این رو جنگ و
نا امنی ریشه در زندگی و حیات فرد فرد آذربایجانیان دوانده و احساس ناامنی
و ناپایداری را در آنها تقویت نموده است . .برای فرار از این ناامنی ،
آذربایجانی هر راه چاره ای را آزمود. مزدی که از این وفاداری به شاهان و
سلطانان وقت گرفت ، بخشیدن باکو – دربند – داغستان – شیروان در سال 1722
میلادی به امپراطوری روسیه و سپس بخشیدن مغان – شکی – گنجه – ایروان –
قاراباغ به همان امپراطوری در سال 1813 میلادی و نیز قربانی دادن هزاران
هزار از اهالی در این کشمکشها و جنگهای امپراطورانه و شاهانه بود ! اگر فقر
و فلاکت زاده از این نبردهای طولانی را نیز افزون بر این پاداشها نماییم،
می توانیم شرایط سالهای 1245ـ 85 ش. را برای بپا داشتن جنبش مشروطه خواهی
در آذربایجان کاملاً درک نماییم.
چنانکه می دانیم در این سالها مردم، بر علیه استبداد سلطنتی قاجار قیام
نمودند و برای کسب آزادی ، طلب حکومت مشروطه نمودند. فعالان و روشنفکران
آذربایجانی بعنوان سردمدار این حرکت، آزادی را برای تمام کشور می خواستند و
هیچگاه سخن از تفرقه و نفاق به میان نیاوردند و دیدیم که در نهایت
توانستند مشروطه را بعنوان ره آورد نهایی، هدیه به ملت ایران نمایند. اما
پایان کار همین فعالان و روشنفکران چنان اندوهبار و پندآموز بود که برای
اولین بار آذربایجانی به تفاوت خود و اندیشه و کردار خود با دیگران پی برد و
در نتیجة چنین آزمون سخت و هلاکت باری که موجب ضرر و زیانهای مادی ـ جانی ـ
روحی و ارزشی بسیاری برای آذربایجانی ها بود، این بار شیخ محمد خیابانی با
ایده های قوی تر و محتاط تر، وارد میدان عمل می شود. روشهای وی نیز با
الهام از تجربة گذشته متفاوت است.
شیخ محمد خیابانی با کمک دیگر فعالان آذربایجانی، نخستین انجمن ایالتی را
تاسیس می نماید و روزنامة رسمی و ارگان سخنگوی این انجمن را به نام روزنامه
انجمن منتشر می نماید. تاسیس انجمن های محلی و آگاه نمودن فرد فرد
آذربایجانیان، تاسیس نظامیة رسمی به جهت اعادة نظم و نیز جلوگیری از
تخریبات عوام فریبانة دشمن نیز شیوة وی بود. قابل توجه ترین اقدام انجمن
ایالتی تبریز، در آن عهد، خلع محمد علیشاه از سلطنت می باشد که بدین طریق
مرکز حکومتی را که با ناتوانی مطلق، آتش در خانمان کشور انداخته بود،
بعنوان بانی و منشأ تمام فلاکت ها مورد خطاب قرار دهد و ابهت کاذب و پوشالی
آن را برهمگان آشکار میسازد. خیابانی با حضور خود در مجلس دوم مشروطه نیت
وافعی خویش را در برپا ساختن کشوری واحد ـ آزاد و آباد ابراز می دارد. اما
با انفصال این مجلس، خیابانی مجبور به انتخاب راهی دیگر می گردد. همزمان با
شروع جنگ جهانی اول، حزب دمکرات آذربایجان نیز رسماَ شروع به فعالیت می
نماید. اهداف اصلی این حزب، حفظ امنیت ـ جان و مال و مرزهای آذربایجان از
هجوم قوای در حال جنگ جهانی اول بود. معهذا در خط و مشی فرقه دمکرات آنچه
که ابتدااَ ذکر می شود این نکته است که « ایالت آذربایجان یک قطعة لاینفک
از مملکت ایران است و از آنجائیکه تغییر نظام روسیه در این خطه ی سرحدی حسن
تاثیر را بخشیده است. از کمیته ی ایالتی حزب می خواهد که تشکیلات فرقه را
مستحکم سازد. فرقه دمکرات اختلال و آشوب را مغایر مصلحت مملکت می داند…».
اما دولت مرکزی بدون توجه به خواسته های
مدنی و قانونی انجمن های ایالتی و فرقة دمکرات آذربایجان، همچنان راه
زورگویی و چپاول را ادامه می دهد.
با امضای قرارداد 1919 میلادی[ که ایران را
تحت الحمایه و شبه مستعمره بریتانیا می کرد] دولت و حکومت وقت، نیات واقعی
خویش را بروز می دهد و برای فعلان سیاسی آذربایجان چاره ای نمی ماند الا
اینکه « بنا به مقتضیات عصر حاضر ، برای خوشبختی مردم ایران اصول
پارلمانتاریزم را کنار گذاشته و راه مبارزة مسلحانه را در پیش می گیریم»
مسلک تجدد و یا خط میانی ، بعنوان یک عقیدة جدید سیاسی در برابر سلطة
امپریالیزم و نظام استبداد پای می گیرد و خیابانی بعنوان بانی این مسلک،
پرچمدار آن نیز هست. حکومت مسلک تجدد بر آذربایجان تنها شش ماه دوام می
آورد و نهایتاً با فتنه انگیزی های امپریالیزم جهانی و ارتجاع داخلی و
لیبرال هایی چون مشیر الدوله ـ وثوق الدوله و مخبر السلطنه از هم می پاشد.
طعم شیرین قانونمندی و اقدامات مفید خیابانی و نهضت تجدد چنان مردم
آذربایجان را جذب خود نموده بود که نمی توانستند پایان آن دوران خوش آزادی
را فراموش کنند. اما همانگونه که خیابانی پیشگویی کرده بود (آزادیخواهان از
استبدادیان زمانی شکست می خورند که مستبدین متوسل به قوای خارجی گردند و
قشون بیگانه را دعوت به مداخله در امور مملکتی بنمایند)، دولت ایران نیز با
استمداد از قوای قزاق منطقه را چنان ناامن می نماید که نهضت نو پای
آزادیستان نمی تواند در برابر آن مقاومت کند و سرانجام خیابانی بدون اینکه
پناهندگی به سفارتی را فبول نماید در خانه خود مورد هجوم دژخیمان
مشیرالدوله قرار گرفته و کشته می شود و مشیرالدوله به افتخار این خدمت از
طرف پادشاه ایران نشان تاج کیان را دریافت می کند!
به هر حال دوران فترتی طولانی از این تاریخ تا شهریور 1320 ش. در کشور حاکم
می شود. سردمداران وقت مشغول اجرای فرامین دیکته شده از سوی آمریکا و
انگلیس و مردمان عادی خسته از کشمکش های بی ثمر سیاسی و نظامی مشغول گذران
زندگی عادی خود بودند. با آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال کشور ایران مجدداً
افراد عادی به واسطة حسن وطن پرستی و حفظ وطن پای به میدان نهادند. کماکان
آذربایجان مرکز چنین افرادی بود. حزبها و انجمن ها و جمعیت های سیاسی و
اجتماعی مجدداً شروع به فعالیت نمودند. از سال 1323 ش. تا 1333ش. دهها حزب و
گروه سیاسی اعلام موجودیت نمودند. گرایشات مردم به این گروهها صرفاً
احساسی و تبلیغاتی نبود بلکه، مردم آذربایجان با کوله باری از تجربه های یک
قرن اخیر، مترصد انتخاب بهترین بودند. جمعیت آذربایجان (میرزا علی شبستری ـ
هلال ناصری…)٫ جمعیت وطن (زنده دل ـ مجتهدی ـ مرآتی …)٫ جمعیت وطن پرستان
(ناطق ـ کاتبی ..)٫ اتحادیه کارگران آذربایجان (خلیل انقلاب آذر ـ برازنده
…)٫ حزب ارادة ملی (فقهی ـ عرب ـ تقویمی ..)٫ حزب توده (اسماعیل واعظ پور ـ
کسروی …)٫ جمعیت فداکاران آذربایجان (محمد دیهیم …)٫ جبهة ملی تبریز (ویا
مصدق چی ها.. میلانی ـ انگجی ـ مدرس ـ خلخال ـ کمپانی ـ کروبی …)٫ جمعیت
هواداران صلح (کاتبی …)٫ سازمان آزادی ایران (حاج ابوالقاسم جوان ..)٫
سومکا (پان ایرانیست ها ـ همایون میر احمدی ..)٫ جامعة فرهنگیان تبریز
(جمالی ـ دولتشایی ـ شایا..)٫ پان ایرانیست ها (تنها حزبی که از رژیم پهلوی
اجازة فعالیت رسمی دریافت نمودند ـ به رهبری محسن پزشکپور ـ علی زرینه باف
..)٫ جامعة ضد بهایی (فاکر ـ رهنما ـ برق لامع ..) و فرقه دمکرات
آذربایجان از جمله احزاب و جمعیت های فعال این دوره بودند. هر یک از احزاب
فوق دارای افرادی در صدر و افرادی چند هوادار بود که گاه تعداد همگی به 10
نفر می رسید و برخی از احزاب تنها با موسسین آن شناخته می شد.
فرقة دمکرات آذربایجان در روز دوازدهم
شهریور 1324 اساسنامه فرقه را منتشر نمود. تقریباً همگی بزرگان تبریز زیر
این اساسنامه را امضاء نموده بودند.
سید جعفر پیشه وری صدر فرقه، شخصیت سیاسی
عصر خود به شمار می آمد. پس از آزادی از زندان رضاخان میرپنج مدتی در تهران
به نشر روزنامة آژیر همت گماشت. در دورة چهاردهم از تبریز به نمایندگی
مجلس انتخاب شد اما وقتی اعتبار نامه اش از مجلس رد شد به تبریز آمد و
فعالیتهای خود را در چهار چوب فرقة دمکرات ادامه داد. اولین کنگرة فرقة
دمکرات در روز سه شنبه دهم مهر ماه 1324 در تبریز تشکیل شد و نظامنامه های
فرقه مورد تصویب قرار گرفت. پیشه وری در شمارة 9ـ مهرماه روزنامه آذربایجان
ارگان رسمی حزب، می نویسد: شعارهای ما محرمانه و مرموز نیست و ما با افکار
و اندیشه های مخالف استقلال و تمامیت ایران مبارزه می کنیم … تشکیل انجمن
های ایالتی و ولایتی حق مشروع و قانونی ماست٫ آنرا ما از کس دیگری نمی
خواهیم بگیریم. پدران ما این حق را با زور و غلبه گرفته اند ما می خواهیم
آنرا از چنگال غاصبین بیرون بیاوریم.
احمد بیات استاندار وقت آذربایجان تقاضای دیدار و ملاقات با پیشه وری را می
نماید. این ملاقات در 16 آذر 1324 صورت می پذیرد. خواسته بیات حضور
فعالانه مامورین نظامی و شهربانی برای برقراری امنیت و حذف کلمه خودمختاری
از اساسنامه حزب بود. پیشه وری در جواب بیات می گوید: ما به هیچ وجه در صدد
تجزیه کشور نیستیم بلکه می خواهیم در حدود و سرحدات ایران و زیر پرچم
ایران و رعایت قوانین عمومی عادلانه در کارهای داخلی خود مختار باشیم، پول
ما همان پول رایج ایران است به مجلس شورای ملی نماینده خواهیم فرستاد و
قسمتی از مالیات برای مخارج عمومی مانند نگهداری قشون یا نمایندگان سیاسی
در خارج و غیره به دولت مرکزی پرداخت خواهیم کرد. با این وصف ما می خواهیم
حق داشته باشیم که از طریق حکومت داخلی که در برابر مجلس ملی خودمان مسئول
خواهد بود بقیه مالیات را برای پیشرفت امور فرهنگی – بهداشتی – اجتماعی و
اقتصادی مصرف نماییم . اما بیات به این دلیل که رد یا قبول این خواسته ها
در حوزه وظایف مجلس است ، جوابی مساعد به وی نمیدهد. البته علیرغم این ادعا
وی بیکار نمی نشیند و با توطئه ترور دو تن از ماموران عالی رتبه شهربانی ،
ظاهر ناامن و تروری به شهر میدهد. لشگر 3 آذربایجان ، عملا دست از هر گونه
فعالیت می کشد و تهران مستقیما به ستاد دستور میدهد که از دستورات بیات بی
چون و چرا تابعیت نماید. اما سرتیپ درخشانی فرمانده لشگر 3 آذربایجان راسا
با فرقه وارد صحبت میشود و چنین به تهران گزارش میدهد : با مذاکراتیکه
شحصا با پیشه وری نمودم دو پیشنهاد نمودند ، همکاری یا نزاع. همکاری به این
طریق خواهد بود که افسران ارتش به استقلال ایران و خودمختاری آذربایجان
خیانت نکنند و تمامی اسلحه و سازمان لشگر به این طریق پا برجا خواهد بود و
فدائیان مسلح مرخص خواهند شد و تا زمانی که حکومت مرکزی خودمختاری
آذربایجان را به رسمیت نشناسند، ارتباط لشگر با مرکز قطع بوده و به محض
شناسایی حکومت آذربایجان ، لشگر تحت امر مرکز خواهد بود . برای رد یا قبول
این پیشنهاد 24 ساعت ضرب الاجل تعیین شده است.
اما دستور تهران به این پیام : البته شرافت نظامی و استقلال کشور به هیچ
وجه اجازه چنین تسلیمی را نمیدهد . خود شما با کلیه افسران لشگر به مرکز
حرکت نمایند . افراد و گروهبانان نیز مرخص و اسلحه آنها معدوم شود. تیپ های
اردبیل و رضائیه طبق دستورات قبلی در مقابل ماجراجویان (!!) ایستادگی
نمایند و این دو تیپ هم از این به بعد مستقیما به مرکز مراجغه کنند.
اما سرتیپ درخشانی با حضور در منطقه نسبت به فرقه دموکرات و سردمداران آن
شناخت کامل داشت و بی هیچ واهمه نسبت به تنظیم قراردادی با فرقه اقدام می
نماید . این قرارداد در کاخ استانداری تبریز منعقد و به شرح ذیل مورد امضای
طرفین قرار می گیرد :
1 – از طرف پادگان مقیم تبریز آقای سرتیپ درخشانی و از جانب هیئت دولت
داخلی آقای سیدجعفر پیشه وری تعیین ومشروط مشروحه را امضاء نمودند.
2ـ هریک از افراد پادگان تبریز نباید تا دستور ثانوی از محوطه سربازخانه
خارج شوند و دولت داخلی وسائل زندگانی و معاش آنها را فراهم خواهد آورد.
3ـ کلیه تسحیلات باید در انبار جمع آوری شده و بوسیلة اشخاصی که از طرف